شهیـــد مـحــسن بـــهاور

بسیج مسجد کاظمبیک بابل

شهیـــد مـحــسن بـــهاور

بسیج مسجد کاظمبیک بابل

شهیـــد مـحــسن بـــهاور

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام مـحــسن بـــهاور از بسیجیان پایگاه علی بن ابیطالب ع مسجد کاظمبیک بابل است که به همت اعضای واحد دانش آموزی این پایگاه پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : علی
تاریخ تولد : 1340/07/26
تاریخ شهادت : 1364/11/21
محل تولد : بابل
گلزار معتمدی بابل
نحوه شهادت : اصابت تیر و ترکش
محل شهادت : فاو - عملیات والفجر 8

کلمات کلیدی

بایگانی

آخرین مطالب

طرح لایه باز فتوشاپ وصیت نامه و زندگی نامه شهید محسن بهاور

شهید محسن بهاورشهید محسن بهاور
شهید محسن بهاور
شهید محسن بهاور

زندگی نامه و وصیت نامه بصورت صوتی

 

دریافت
 
 
 

دریافت
میثم میثم
۱۷ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جهت دانلود -دریافت  مصاحبه ها 

اینجا کلیک نمائید ....


دریافت
حجم: 26.3 مگابایت






دریافت



میثم میثم
۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


  

  
میثم میثم
۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

میثم میثم
۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به نام خدا

پاسدار شهید محسن بهاور در سال 1340 در خانواده ای که معتقد به مکتب ولایت بودند، چشم به دنیا گشود. از همان دوران طفولیّت، خون و جان او با عشق به اهل بیت اجین گردید. در همان دوران کودکی وقتی به سیمای محسن نگاه میکردیم چهره ای آکنده از مظلومیّت، تواضع و صبر در او مشاهده میشد و این خصلت ها با او رشد و تا آخرین لحظات شهادت هم این چنین بود. محسن در طول زندگی کوتاه امّا پر برکتش دقیقه ای دست از حمایت از دین خدا و اهل بیت عصمت بر نداشت و آنچنان عاشق و شیفته اهل بیت عصمت بود که گویی سربازی است که حقیقتا در عصر و زمان حیات اهل بیت این چنین جان فشانی میکند. او از مخلصان و عاشقان امام امّت بود و بارها و بارها همگان را نصیحت میکرد که نگذارید امام تنها بماند. او آنچنان شیفته امام امّت بود که در قسمتی از وصیّتنامه اش خطاب به مادرش میگوید: وقتی برای اوّلین بار چشمت به جنازه ام افتاد، دو دستت را به سوی آسمان دراز کن و برای امام امّت دعا نما. و از عشق به اهل بیتش همین بس که به مادرش سفارش میکند که در مجلس که به عنوان عروسی ام ترتیب خواهی داد، برادران مدّاح را خبر کن تا برایم مدح امام حسین(ع) و علی اکبر بخوانند.

در قبل از پیروزی انقلاب در سال 57 که محسن بیش از 17 سال نداشت چه در تظاهرات خیابانی و چه در محیط مدرسه در صف مقّدم مخالفت با رژیم مزدور حاکم بر ایران و کلیّه ظالمان موجود در جهان بود و چندین بار در این برنامه ها مورد تهاجم مزدوران قرار گرفت. با اینکه درسش تمام نشده بود وارد سپاه گردید و از همان ابتدا در تمام برنامه هایی که منافقین و مزدوران داخلی طرّاحی میکردند، او پیشاپیش همه در مقابلشان می ایستاد و با هوشیاری و بیداری تمام به خنثی کردن طرح های  آنها میپرداخت یکی از خصوصیّات محسن تیزبینی و دقّت کار در امور بود. از آغاز جنگ تحمیلی در چند وهله متوالی به جبهه شتافت و در یکی دو مورد، مورد اصابت ترکش و خمپاره قرار گرفت. در سال 62 به ایشان ماموریت حفاظت نماینده محترم امام در استان و امام جمعه داده شد با اینکه ایشان از علاقه مندان به جامعه روحانیّت و از شیفتگان حاج آقا روحانی بود، امّا چند بار از زبان ایشان شنیده شد که میگفت که هرچند من حفاظت از حاج آقا روحانی را افتخار میدانم و وظیفه ام است که از این مقام والای کشور حفاظت نمایم، امّا این مسئولیّت خطیر مرا از حضور در جبهه ها محروم ساخت. یک بار به مادرش گفت:  مادرم! این مسولیّتی که به گردن من نهاده شد، باید فقط خواب شهادت را ببینم و از شهادت در راه خدا هیچ بهره ای نصیبم نخواهد شد. او در تمامی دو سالی که مسئولیّت حفاظت امام جمعه شهرمان را بر عهده داشت، با هوشیاری و تیزبینی دقیق این مسئولیّت را انجام میداد که حتّی این مطلب مورد زبان زد خاص و عام است. بلاخره در مرداد ماه سال 64 با فشار فراوانی که قبلا به مسئولین سپاه وارد نمود، با شوق و شعف غیر قابل وصف به نزد خانواده آمده و گفت که گویا مجددا خداوند به من عنایتی نموده و قرار است به جبهه اعزام شوم. بلاخره او لایق شهادت بود و انگار تمام برنامه هایی که در طول زندگی اش برای او به وجود می آمد، امتحانی بود که از جانب خدا برایش نازل میشد و الحمد الله از تمام امتحانات مدال موفقیّت گرفت و در تاریخ 22 بهمن ماه 64 در عملیّات ظفرمند والفجر 8  به لقا الله پیوست.

 

میثم میثم
۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
 شب عملیات، سرعت آب زیاد بود. سه چهار گروه بودیم که به آب زدیم، غیر از گروه محسن، همه مان مجبور شدیم برگردیم. 
اولین شناسایی ش بود، اشتیاق زیادی داشت. یادش رفته بود جوراب غواصی بپوشد. با آن همه سرما و بدون جوراب، ماند و شناسایی را تمام کرد.

------------------------------------------------------------------------
با اندکی تلخیص از خاطره ی"ماجرای جوراب غواصی" این کتاب




برگرفته از: هَزارهای هِزار حماسه
خاطرات شهدای 17 شهرستان استان مازندران
میثم میثم
۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۲:۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتنامه سردار اسلام، شهید محسن بهاور

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ﴿۱۶۹
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.

بنام خداوند درهم کوبنده منافقان، درود بر شهیدان کربلای حسین(ع) ، سلام بر یاران با وفای حسین(ع) و درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و سلام بر امام امت و ابراهیم زمان و حسین دوران خمینی بت شکن، حامی مسلمین و مستضعفان جهان، درود به یاران باوفای امام امت، درود بر تمام شهیدان گلگون کفن کربلای ایران و سلام به عاشورای حسین(ع) و سلام بر سنگرهای پرخون مرزهای ایران که توسط مزدوران بیگانه و جیره خوران شرق و غرب که دستشان از آستین صدام خائن به در آمده است.

مرگ بر منافقان که می خواهند این انقلاب نونهال را ناتوان سازند ولی باید بدانند که ملت مسلمان ایران متکی به سلاح ایمان است و به خاطر همین هم شرق و غرب نگفته و به جمهوری اسلامی آری گفته اند و در پای رأی خود تا آخرین قطره ی خون ایستادگی خواهند کرد تا استسمار شرق و غرب را به جای خود بنشانند و به یاری خدای متعال و به رهبری امام خمینی ، این انقلاب را از مرزهای کشور به کشورهای دیگر مخصوصا به کشورهای اسلامی صادر خواهیم کرد.

ای آمریکا و شوروی و نوکران اجنبی ؛ این را بدانید که اگر به جای آب از زمین خون جاری شود، صدام و دیگر مزدورانش کوچکتر از آن هستند که بتوانند جلوی این رهبر و ملت به خروش آمده ی مسلمان را بگیرند. این نیروهای نظامی و پاسداران و مردم ایران به یاری الله به صدام یزید ودیگر رژیم های مزدور منطقه که با صدام خائن همکاری میکنند چنان درسی خواهند داد که بدانند یک من گندم چند مثقال است.

اما چند توصیه به برادران حزب الهی:

اولا من کوچکتر از آنم که به برادران حزب الهی توصیه کنم ولی با کوچکی خود لازم داشتم این چند مطلب را یادآوری نمایم. برادران دینی؛ شما وارث اسلحه از دست افتاده شهدا هستید. وصیت میکنم که هرگز تا آخرین قطره خون با دشمنان اسلام سر سازش نگیرید و همیشه گوش به فرمان امام باشید.

برادران حزب الهی:

تا آنجا که می توانید و قدرت دارید، جلوی ضدانقلاب و منافقین بظاهر دوست نماها ایستادگی کنید و نگذارید که این انقلاب بیش از جانب این ها ضربه بخورد و به شما میگویم که ضدانقلاب بطور محسوسی در خود ما رخنه کرده، برادران مواظب خود باشید.

برادران حزب الهی:

هرچه بیشتر  به مبارزه با نفس خودمان پرداخته و کاری کنید که خدای ناکرده از روی ناآگاهی خودمان انقلابمان ضربه نخورد.

برادرانم: دوست ندارم که در مراسمم کسی شرکت کند که مخالف راهم بوده و خط امام را قبول نداشته و خدای ناکرده در عین مراسمم راهم را اشتباه تلقی کند و همچنین وصیت میکنم که بر جنازه ام کسانی نماز بگذارند که پیرو خط امام بوده و در غیر اینصورت چه بهتراینکه جنازه ام بی نماز بخاک سپرده شود و سعی شود درصورت امکان نماز برجنازه ام را حجت الاسلام حاج آقای روحانی نماینده امام دراستان و امام جمعه محبوب شهرمان برگزار شود.

اما چند وصیت به خانواده ام:

دلم میخواهد که بعد شهادتم راهی را که انتخاب کرده ام، یعنی خط امام را ادامه داده و روحم را شاد گردانید و باضدانقلاب و ضد دین خدا بشدت مبارزه کرده و آنهارا به  نابودی بکشانید.

پدر و مادرم: افتخار کنید که یکی از فرزندانت را به قربانگاه عشق فرستادید و تحویل خداوند و فدای امام حسین در زمان نایب بر حق امام زمان قربانی نمودی.

مادرم: دلم میخواهد که وقتی جنازه خونینم را برایت آورده اند، پهلوی جنازه ام بنشینی و دو دستت را بسوی آسمان دراز کرده و به جان امام عزیزمان دعا کنی و طول عمرامام عزیزمان را ازخداوند بزرگ بخواهی و برای این سلحشوران عزیز وبیداردلان شب و زاهدان شبانگاه و کوهپیمایان روز دعا کنید تا به حرم اباعبدالله(ع) و بعد هم به حرم قدس شریف راه یابند.مادرم، خوشحال باش که فرزندت در لباس سپاه درخون غلطید و خوشحال که این پسرت به اهداف و عقیده ای که داشته رسید، در مقابل منافقین ایستادگی کنید و از روحانیت جدا نشوید، درخط روحانیت باشید و از حرف های امام جمعه محبوبمان پیروی کنیدکه من نیز عاشق و شیفته سخنان این مرد بزرگ بوده ام.

مادرم: اگر خواستید برایم گریه کنید، بیاد مظلومیت فاطمه زهرا(س) اشک بریزید.

پدرم: اگر شماهم خواستید از دوریم بگریید، بیاد مظلومیت علی(ع) گریه کنید.

برادرانم: شما اگر خواستید بخاطر دوری من گریه کنید، برای مظلومیت و غریبی امام حسین(ع) گریه کنید.

خواهرانم: شما اگر خواستید برایم اشک بریزید، بیاد اسیری و سرگردانی حضرت زینب اشک بریزید زیرا من در راه برادرش امام حسین(ع) رفتم و کشته گشته ام و هدفم جز هدف امام حسین(ع) چیز دیگری نبود.

خانواده ام به خاطر اینها گریه کنید تا خداوند از همه ی شما راضی باشد.

خانواده ام: اگر جنازه ام را برایتان آورده اند با همان لباس خونین دفن نمایید، زیرا می خواهم در روز محشر نزد امام حسین(ع) سربلند باشم و بگویم که پدرو مادرم مرا تربیت کرده و درراه تو و پیشبرد اهداف تو به سپاه فرستاده اند که سپاه نیز واقعا پایگاه مقدس امام زمان و رهروان آقا اباعبدالله درآن میباشند درآورده و برای انقلاب تو به جبهه فرستادند و باهمان لباس مقدس رزمم که در جبهه به شهادت رسیدم به شما اهدا کرده اند تا سند ارزنده ای برای خانواده ام باشم و دلم میخواهد شما ای پدرومادرم، اینکار را انجام بدهید و نزد خداوند روسفید گردید.

مادرم: از اینکه دامادم نکرده اید، ناراحت نباشید و این را بدانید که بزرگترین عروسیم را در سنگرم که همان حجله دامادیم میباشد، انجام داده ام و رگبار نقل برسرم شروع به باریدن کرد. مادرم، اگر شما خواستید مجلس عروسی ترتیب بدهی، سفره ای پهن نما، لباس سپاهم که خیلی مایل بودی در روز دامادیم برتن من بپوشانی، در وسط قرار بده و خانواده های معظم شهدا و برادران حزب الله و دوستان محلمان را در مجلس دعوت نما و برادران مداح، مدح امام حسین(ع) و حضرت علی اکبر دراین مجلس ذکر یاری بنمایند و خوشحال باش که بزرگترین عروسی برای فرزندت که مایل بوده ای انجام دادید و خداوند بزرگ این هدیه را از شما قبول بفرماید.

مادرم، شما نیز در پیش فاطمه زهرا(س) و پدرجان، شما هم درپیش حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) روسفیدو سربلند خواهیدبود.

خانواده ام، از اینکه شمارا در مدت این چندسال به زحمت انداخته ام، مرا ببخشید و از شما حلالیت می طلبم. خانواده ام، مجلسم را ساده تر انجام دهید. پدرجان، مقدار پولی در بانک قرض الحسنه دارم، هرگونه که صلاح دانسته اید آن را خرج نمایید.

در پایان این شعر را به عنوان هدیه به جوانان حزب الله تقدیم می کنم.


همسنگران،ما را در این ره گفتگوهاست

دریادلان، در پیش رو دریاست دریاست

راهی پر از خوف و خطر درپیش داریم

باید که در راه هدف سر را ببازیم

باید که از دستان خود زنجیر سازیم

سرباز روح الله شویم و سر ببازیم


اللّهم الرّزقنی تُوفیقَ شَهادَةَ فی سَبیلِ الله

به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفرجهانی

وعده دیدار شما صحن اباعبدالله

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته      

محسن بهاور

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار  14/05/1364

1.    مرگ بر منافقان که می خواهند این انقلاب و نونهال را ناتوان سازند ولی باید بدانند ملت مسلمان ایران متکی به سلاح اسلام است به خاطر همین به شرق و غرب نه و به جمهوری اسلامی آری گفته اند و در پای رأی خود تا آخرین قطره خون ایستادگی خواهند کرد، تا استثمار شرق و غرب را به جای خود بنشانند. به یاری خدای متعال و به رهبری امام امت، خمینی بت شکن، این انقلاب را از مرزهای کشور به کشورهای دیگر مخصوصاً کشورهای اسلامی صادر خواهیم کرد.

2.     برادران دینی! شما وارث اسلحه ی از دست افتادۀ شهدا هستید. وصیت می کنم که تا آخرین قطره خون با دشمنان اسلام سرسازش نداشته باشید و همیشه گوش به فرمان امام باشید. 

3.    برادران حزب اللهی! تا آنجاییکه می توانید و قدرت دارید جلوی ضد انقلاب و منافقین به ظاهر دوست نماها ایستادگی کنید و نگذارید که این انقلاب  بیش از این از جانب اینها ضربه بخورد. به شما می گویم که ضد انقلاب به طور محسوسی در خود ما رخنه کرده، برادران مواظب خود باشید.
4.    هر چه بیشتر به مبارزه با نفس خود پرداخته و کاری کتید، که خدای ناکرده از روی آگاهی به انقلابمان ضربه نخورد. 

5.    خطاب به خانواده! بعد از شهادتم راهی را که انتخاب کرده ام یعنی خط امام را ادامه بده و روحم را شاد گردانید و با ضد انقلاب و ضد دین خدا به شدت مبارزه کرده وآنها را به نابودی بکشانید.
میثم میثم
۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۱:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر